او كه فرزند جوراب فروشي از اهالي لندن بود، در كودكي به مدرسه فرستاده نشد و در خانه تحت تعليم و تربيت قرار گرفت. از همان ابتدا، ويليام به طور گسترده اي كتاب مقدس و شعراي انگليسي زبان را مطالعه مي كرد و از يادگيري زبان هاي فرانسه، ايتاليايي، لاتين، يوناني و عبري غافل نماند. در چهارده سالگي، به شاگردي حكاكي به نام جيمز بساير در آمد. در بيست و يك سالگي، ويليام وارد فرهنگستان تازه تاسيس سلطنتي شد، اگر چه خيلي زود از رويكرد سنتي اعضاي آن به ستوه آمد.
در سال 1782، او با كاترين بوچر ازدواج كرد و یک سال بعد، دو دوست "طرح هاي شاعرانه" وي را كه حاوي اشعار "به الاهگان هنر" و "تنپوش ابريشمينم و چينشي ظريف" بود منتشر كردند. در سال 1789، نخستين كتاب حكاكي شده خويش - "ترانه هاي عصمت" - و اثر ديگري – "كتاب تل" – كه نشانگر عرفان آغازين او بود را به طبع رساند. بيزاري او از سلطه انساني و گرايشات راديكال در دو مجموعه منثور از كلمات قصار او – "هيچ دين طبيعي وجود ندارد" – و سومين مجموعه – "همه اديان يكي هستند" – بيان شده اند. گفتني است هر سه مجموعه حدود سال 1788 انتشار يافتند. كتاب "انقلاب فرانسه: شعري در هفت كتاب نيز كه حدود سال 1791 منتشر گشت بيانگر همين روحيه بليك است. مهمترين اثر منثور او – "پيوند بهشت و دوزخ است .
در سال هاي 1800 تا 1803، بليك رفت تا با ويليام هيلي زندگي كند. هيلي اگرچه خود شاعر بدي بود ولي از شاعران خوب حمايت مي كرد. بليك و هيلي نتوانستند ارتباط صميمانه اي برقرار كنند و اوقات بليك در فلفام با دستگيري او و اتهام نارواي فتنه و آشوب به تلخي گراييد. پس از بازگشت به لندن، او نگارش و حكاكي كتاب "ميلتون: شعري دردو كتاب تا راه هاي خدا به آدميان را توجيه كند" را به پايان برد. مشهورترين بخش اين كتاب يعني بازگشت ميلتون به زمين در هيئت شاعري زنده براي تصحيح خطاي معنوي ستايش شده در "بهشت گمشده"، در انتهاي مقدمه آن قرار دارد.
بليك با اجتناب از روش هاي معمول نشر، صنعتي تك نفره شد كه آثارش را همانند هنرمندان قرون وسطي خود طراحي، حكاكي و توليد مي كرد. او تنها توانست خوانندگان اندكي را از اين طريق جذب كند و براي بقيه شعرا و نويسندگان هم، شخصيتي عجيب و مرموز بود كه وصفش را بيشتر در شايعات شنيده بودند تا در نوشته هايش خوانده باشند. بليك هيچ گاه نتوانست از شر فقر رهايي يابد.
ارزيابي بليك و آثارش كاري بس دشوار است. او تركيبي از كران ها بود، گاه ژرف و گاه ساده. اگر چه اسطوره هايي كه او پروراند بسيار پيچيده اند، هيچ گاه او نمي خواست آنها را شخصي و نامفهوم براي ديگران جلوه دهد و امروزه ديگر تصوير بليك به عنوان شاعري كاملا منزوي پذيرفته نيست. تصور او از نيروهاي متناقض تحت تمدن بشري انعكاس ناآرامي سياسي عصر اوست. علاقه او به افسانه و دوران باستان نويدبخش كشف دوباره گذشته توسط رمانتيك ها بود، در حالي كه تاكيد او بر نياز به بازسازي اين قبيل افسانه ها جهت شعر نسل هاي بعد را نشان مي داد و همين نسل هاي بعد بودند كه به اهميت او پي بردند.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->