آرایه های بیرونی
آرایه های بیرونی آن ها هستند که بیش تر پیکره سخن را زیبا می کنند. مثل سجع، ترصیع، جناس، عکس، اشتقاق، رد المطلع، ذوقافیتین ...
آرایه های درونی
آرایه های درونی همان صناعات معنوی و آرایه هایی هستند که اگر ظاهر واژه دگرگون شود، باز آن آرایه از میان نمی رود. مثل پرسش بلاغی التفات، قلب و جمع.
آواشناسی
آواشناسی شامل ۳ موضوع است:
الف) آواشناسی تولیدی، که به بررسی نحوهی تولید اصوات توسط اندامهای صوتی میپردازد.
ب) آواشناسی فیزیکی، که به بررسی خواص فیزیکی اصوات سخن در گذر از دهان تا رسیدن به گوش شنونده میپردازد.
ج) آواشناسی شنیداری، که به بررسی واکنشهای خنثی نسبت به اصوات سخن در گوش، اعصاب شنیداری و مغز میپردازد.
اصطلاح آواشناسی آزمایشگاهی نیز برای اندازهگیری جریان هوا یا تجزیه امواج صوتی به کار میرود.
ابطا
اصطلاحی در مبحث عروض است و عیبی است که در قافیه شدن کلمات مرکب پیش میآید. یعنی وقتی که قافیه تنها بر اساس تکرار جزء دوم کلمهی مرکب پدید آمده باشد، مثل قافیه ساختن بَتَر (بدتر) با خوشتر. ایطا بر دو نوع جلی و خفی است. در ایطای جلی تکرار جزء دوم کلمهی قافیه آشکار است. مثل قافیه کردن بتر و خوشتر. اما در ایطای خفی تکرار جزء دوم آشکار نیست. یعنی کلمهی مرکب بر اثر استعمال، حکم کلمهی بسیط را پیدا کرده باشد. مثل قافیه شدن کلمات "گلاب" و "غراب" یا "رنجور" و "مزدور".
استعاره
استعاره به معنی عاریه خواستن ِ لغتی است به جای لغتی دیگر. زیرا شاعر در استعاره، واژهای را به دلیل مشابهت به جای واژهی دیگری به کار میبرد. اگر از جملهی تشبیهی، "مشبه" و "وجه شبه" و "ادات تشبیه" ( به علم بیان نگاه کنید) را حذف کنیم به گونه ای که تنها "مشبه به" باقی بماند، به این مشبهٌبه استعاره میگویند.
استعاره در حقیقت تشبیه فشرده است. یعنی تشبیه را آنقدر خلاصه و فشرده میکنیم تا فقط مشبهٌبه از آن باقی بماند. هنگامی که میگوییم "خورشید همانند گلی زرد بر باغ آسمان جلوهگر است". خورشید را به گل زرد تشبیه کردهایم. در تشبیه، دستکم مشبه و مشبهٌبه باید حضور داشته باشند و در این جا هم خورشید که مشبه است وجود دارد و هم گل زرد که مشبهٌبه است. اما وقتی میگوییم:
هزاران نرگس از چرخ جهانگرد
فرو شد تا برآمد یک گل زرد
مشبه (خورشید) را نیز حذف کردهایم و تنها مشبهٌبه (گل زرد) را باقی گذاشتهایم، لذا در این بیت، گلزرد استعاره از خورشید است. به واسطهی همین حذف مشبه. درک استعاره اغلب دشوارتر از درک تشبیه است.
بلاغت
به معنی چیره زبانی، زبان آوری و شیواسخنی و دراصطلاح ادبی آوردن کلام به مقتضای سخن است. مثلن اگر مقتضای حال درازگویی و تفصیل است، کلام را مفصل آورند و اگر به وارونه ی آن، مقتضای حال شنونده، ایجاز و اختصار باشد، کلام را مختصر و کوتاه ادا کنند
تشخیص
تشخیص (personification)، که به آن انسانوارگی و جاندارانگاری و آدمگونگی نیز گفته میشود، آن است که گوینده عناصر بیجان یا امور ذهنی را به رفتاری آدمیوار بیاراید. برای نمونه در این بیت:
بر لشگر زمستان، نوروز نامدار / کردهست رای تاختن و قصد کارزار
شاعر در این بیت با نسبت دادن حالاتی چون "رای تاختن" و "قصد کارزار" به نوروز، آن را همچون انسان تصویر کرده است. تشخیص، تقریبن یکی از گونههای استعاره است. این که میگوییم تقریبن به این علت است که تشخیص نیز مانند استعاره تنها یکی از چهار جزء مشبه، مشبهٌبه، ادات تشبیه، وجه شبه را دارد. با این تفاوت که در استعاره ۳ جزء حذف میشوند و تنها مشبهٌبه باقی میماند، در حالی که در تشخیص تنها مشبه باقی میماند. ضمن اینکه در تشخیص الزامن باید از مشبه رفتاری انسانی سر بزند.
حس آمیزی
در ادبیات غرب سابقه ی استفاده از حس آمیزی به اشعار هومر می رسد. در ادبیات انگلیسی آن را گاه "استحال حواس" (sense transference) و "قیاس حسی" (sense analogy) گفته اند و در شعرهای دوره های مختلف حضور قابل اعتنایی دارد. برای مثال در شعر "گیاه حساس" سروده س شلی شاعر رمانتیک انگلیسی گل های شیپوری، چنان غریوی از موسیقی را در فضا می پراکنند و حواس را به گونه ای متأثر می کنند که گویی عطر سنبل به مشام می زسد
حشو
حشو کلامی زاید در میان جمله است که از نظر معنا احتیاجی به آن نیست (اعتراض الکلام)
حشو قبیح
حشو قبیح : مثل کلمات کاملا" زاید در عبارت "رمد چشم" (رمد = درد چشم) و "صداع سر" (صداع = سردرد در این بیت :
گر نرسم به خدمتت معذورم
زیرا رمد چشم و صداع سرم است.
حشو ملیح
حشو ملیح استفاده از کلمات زاید به شیوه ای دل پسند است مثل جمله ی "ذکرش به خیر باد" در بیت:
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب خور که غم دل برد ز یاد
سهل و ممتنع
برگردان لاتینی این عبارت (ars celar artem) به این معنی است که هنر، خود را پنهان میکند. یعنی اثر هنری، هنرهای خود را به رخ نمیکشد و بروز نمیدهد. در بسیاری از آثار عالی هنری هیچ نشانهی آشکاری از هنرورزیهای آفریننده ی آن دیده نمیشود ?البته برای اهل فن فرق میکند? مثل اشعار سعدی (در مقابل حافظ). نظر شکلوفسکی از فرمالیستهای روسی بر عکس است و میگوید اثر ادبی باید هنر خود را افشا کند و بروز دهد.
در فارسی این اصطلاح به سخنی گفته می شودکه در ظاهر ساده و آسان جلوه کند، به گونه ای که تصور شود مانند آن را به آسانی می توان گفت ، اما درعمل معلوم شود که دشوار و ممتنع است . اشعارسعدی از این ویژگی برخوردار است .
ردالقافیه
صنعت رد القافیه در علم بدیع، دوباره آوردن قافیه ی مصراع اول قصیده یا غزلی در آخر بیت دوم است، مانند:
بر لشکر زمستان نوروز نامدار / کرده است رأی تاختن و عزم کارزار
و اینک بیامده است به پنجاه روز پیش / جشن سده طلایه نوروز نامدار (منوچهری دامغانی)
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->