قالب وبلاگ

قالب بلاگفا

بازی آنلاین

آپلود سنتر

آپلود تک

آس بلاگ

صفحه نخست

ایمیل ما

آرشیو مطالب

لینك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ایمیل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لینك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::اصطلاحات ادبی
::عروض و وزن شعر پارسی
::قالب های ادبی
::غزل _ مثنوی
::رباعی _ دو بیتی
::قصیده _ مستزاد
::ترجیع بند _ ترکیب بند
::قطعه _ مسمط
::چهارپاره _ بحر طویل
::شعر نیمایی _ شعر آزاد یا (سپید )
:: مقاله های ادبی
:: گلچین بهترین غزل های کلاسیک
:: گلچین بهترین غزل های معاصر
:: گلچین بهترین رباعی های کلاسیک
:: گلچین بهترین رباعی های معاصر
:: گلچین بهترین اشعار کوتاه
::مفاخر ادبی جهان
::شکسپیر ( انگلیس ) (2)
::جان میلتون ( انگلیس) (2)
::رابرت براوْنينگ ( انگلیس ) (2)
::آلفرد لرد تنیسون ( انگلیس ) (2)
:: پرسی بیش شلی ( انگلیس ) (2)
:: خواهران برونته ( انگلیس ) (2)
:: لرد بایرون ( انگلیس ) (2)
::کریستوفر مارلو ( انگلیس ) (2)
::تد هیوز ( انگلیس) (2)
::بن جانسون ( انگلیس ) (2)
::الیزابت برت براوینگ ( انگلیس ) (2)
::ادموند اسپنسر ( انگلیس) (2)
::ویلیام بلیک ( انگلیس ) (2)
::جان دان ( انگلیس ) (2)
::ادوارد فیتز جرالد ( انگلیس ) (2)
::الکساندر پوپ ( انگلیس ) (2)
:: جان کیتس ( انگلیس ) (2)
:: شاعران آلمان
::یوهان ولفگانگ فون گوته( آلمان ) (2)
:: هر مان هسه ( آلمان )(2)
::برتولت برشت (آلمان ) (2)
:: مارگوت بیکل ( آلمان ) (2)
::نیچه ( آلمان ) (2)
::هاینریش هاینه ( آلمان ) (2)
::شاعران فرانسه
:: ویکتور هوگو ( فرانسه ) (2)
::آلفرد دو موسه ( فرانسه ) (2)
:: آلفونس دو لامارتین ( فرانسه ) (2)
:: تئوفیل گوتیه ( فرانسه ) (2)
::آنتوان دو سنت‌اگزوپری ( فرانسه ) (2)
::مفاخر ادبی ایران (کلاسیک )
::مفاخر ادبی ایران ( معاصر )


تمام لینکها تماس با ما


نویسندگان :
:: میلاد
:: سعید

آمار بازدید :

:: تعداد بازدیدها:
:: کاربر: Admin

ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 72
بازدید کل : 4536
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1




در اين وبلاگ
در كل اينترنت







پیام مدیریت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازدیدكننده گرامی ، به وبلاگ من خوش آمدید .لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و به ما در بهتر شدن كیفیت مطالب وبلاگ کمک کنید .


دو شعر از ویلیام بلیک

 

1.

 

به بهار

 

 ای بهار، ای كه با طره های ژاله بارت

از میان پنجره های روشن بامداد به ما می نگری

فرشتگان چشمانت را بر جزیره باختریمان بدوز

سرزمینی که یكنوا و بانگ زنان نزدیكی ات را مژده می دهد.

 

كوهساران از تو می گویند

و دره های گوش به زنگ پژواک قدم هایت را می شنوند؛

چشمان سراسر اشتیاقمان سوی قبای روشن تو گشته اند،

برون آی

و بگذار قدم های مقدست سرزمینمان را متبرك كنند.

 

برفراز كوهساران مشرق درآ

و بگذار بادهای دیارمان جامگان عطرآگینت را بوسه ای زنند؛

بگذار نفس بامداد و شامگاهت را بچشیم،

دُرهایت را بپاش بر سر سرزمین دلباخته یمان

كه در فراقت داغدار است.

 

با سرپنجه های لطیفت او را بیارای؛

بوسگان نرمت را بر سینه اش بریز

و تاج طلایت را بر سر آماسیده اش بگذار

كه گیسوان محقرش برای تو در هم تنیده اند.

 

2.

 

چه در سایه سار كوهسار ایدا

چه در غرفگان مشرق،

آن غرفگان آفتاب كه اكنون

نغمه باستانی از آنها رخت بربسته است؛

 

چه در این چرخ بلند،

چه در چهارگوشه این خاك پهناور،

چه در آبی آسمان

آنجا كه بادهای خوش آهنگ به دنیا می آیند؛

 

چه بر بستر زلال دریاها،

چه در آن اعماق

غوطه ور میان مرجانزارها،

هر کجای این گیتی که هستید

ای نه زیباروی ! چرا شعر را از یاد برده اید؟

 

چگونه آن عشق دیرباز را

كه شاعران باستان برخوردار بودند كنار نهاده اید؟

تارهای سست به زحمت می جنبند!

طنین تحمیلی است و نت ها اندك!



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,


ویلیام بلیک

 

او كه فرزند جوراب فروشي از اهالي لندن بود، در كودكي به مدرسه فرستاده نشد و در خانه تحت تعليم و تربيت قرار گرفت. از همان ابتدا، ويليام به طور گسترده اي كتاب مقدس و شعراي انگليسي زبان را مطالعه مي كرد و از يادگيري زبان هاي فرانسه، ايتاليايي، لاتين، يوناني و عبري غافل نماند. در چهارده سالگي، به شاگردي حكاكي به نام جيمز بساير در آمد.   در بيست و يك سالگي، ويليام وارد فرهنگستان تازه تاسيس سلطنتي شد، اگر چه خيلي زود از رويكرد سنتي اعضاي آن به ستوه آمد.

در سال 1782، او با كاترين بوچر  ازدواج كرد و   یک سال بعد، دو دوست "طرح هاي شاعرانه"  وي را كه حاوي اشعار "به الاهگان هنر" و "تنپوش ابريشمينم و چينشي ظريف"   بود منتشر كردند. در سال 1789، نخستين كتاب حكاكي شده خويش - "ترانه هاي عصمت"  -  و اثر ديگري – "كتاب تل"  – كه نشانگر عرفان آغازين او بود را به طبع رساند.   بيزاري او از سلطه انساني و گرايشات راديكال   در دو مجموعه منثور از كلمات قصار او – "هيچ دين طبيعي وجود ندارد" – و سومين مجموعه – "همه اديان يكي هستند"  – بيان شده اند. گفتني است هر سه مجموعه حدود سال 1788 انتشار يافتند. كتاب "انقلاب فرانسه: شعري در هفت كتاب  نيز كه حدود سال 1791 منتشر گشت بيانگر همين روحيه بليك است. مهمترين اثر منثور او – "پيوند بهشت و دوزخ   است .

 

در سال هاي 1800 تا 1803، بليك   رفت تا با ويليام هيلي  زندگي كند. هيلي اگرچه خود شاعر بدي بود ولي از شاعران خوب حمايت مي كرد. بليك و هيلي نتوانستند ارتباط صميمانه اي برقرار كنند و اوقات بليك در فلفام با دستگيري او و اتهام نارواي فتنه و آشوب به تلخي گراييد. پس از بازگشت به لندن، او نگارش و حكاكي كتاب "ميلتون: شعري دردو كتاب تا راه هاي خدا به آدميان را توجيه كند"  را به پايان برد. مشهورترين بخش اين كتاب يعني بازگشت ميلتون به زمين در هيئت شاعري زنده براي تصحيح خطاي معنوي ستايش شده در "بهشت گمشده"، در انتهاي مقدمه آن قرار دارد. 

  بليك با اجتناب از روش هاي معمول نشر، صنعتي تك نفره شد كه آثارش را همانند هنرمندان قرون وسطي خود طراحي، حكاكي و توليد مي كرد. او تنها توانست خوانندگان اندكي را از اين طريق جذب كند و براي بقيه شعرا و نويسندگان هم، شخصيتي عجيب و مرموز بود كه وصفش را بيشتر در شايعات شنيده بودند تا در نوشته هايش خوانده باشند. بليك هيچ گاه نتوانست از شر فقر رهايي يابد. 

ارزيابي بليك و آثارش كاري بس دشوار است. او تركيبي از كران ها بود، گاه ژرف و گاه ساده. اگر چه اسطوره هايي كه او پروراند بسيار پيچيده اند، هيچ گاه او نمي خواست آنها را شخصي و نامفهوم براي ديگران جلوه دهد و امروزه ديگر تصوير بليك به عنوان شاعري كاملا منزوي پذيرفته نيست. تصور او از نيروهاي متناقض تحت تمدن بشري انعكاس ناآرامي سياسي عصر اوست. علاقه او به افسانه و دوران باستان نويدبخش كشف دوباره گذشته توسط رمانتيك ها بود، در حالي كه تاكيد او بر نياز به بازسازي اين قبيل افسانه ها جهت شعر نسل هاي بعد را نشان مي داد و همين نسل هاي بعد بودند كه به اهميت او پي بردند.

 



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,


دو شعر از ادموند اسپنسر

 1.

محبوبم به سان يخ است و 
من به سان آتش 
اين كدامين سرماي عظيم ست 
كه در كوير تفتيده من
ذوب نمي شود ، كه هيچ 
... 
سخت تر و سخت تر قد مي كشد 
آن گونه كه ناله اش در من

چگونه مي شود كه سرماي قلب منجمدش 
به حرارت بي حدم 
اجازه بروز نمي دهد 
اما من
بيشتر و بيشتر 
در شهدي جوشان گر مي گيرم 
و حس مي كنم شراره هايم
افزوده مي شوند و بالا مي گيرند 

جز معجزه چه مي توان گفت 
بر آتشي كه همه چيز را مي گدازد و 
يخ مي پرورد 
و بر يخي كه با كرختي سرما منجمد مي شود 
و به جادويي 
آتش بر مي افروزد 

جادوي عشق 
با عقل سربه راه 
آن مي كند كه 
ماهيت عناصر ديگرگون مي شود 

 

 2.

 

 

در تماشاخانه جهانی كه در آن به سر می بریم،

محبوب من چون تماشاگری با فراغ بال می نشیند

مرا می نگرد كه همه نقش ها را بازی می كنم

و ادراك آزاردیده خود را به هر ترفندی پنهان می كنم.

گاه كه رخداد شعف انگیز به جاست، سرمست می شوم

و چون در یك كمدی نقابی از شادمانی بر چهره می زنم:

گاه که شادی ام به اندوه می گراید،

شیون می كنم و از غصه هایم یك تراژدی می سازم.

او كه با چشمان خیره اش مرا می نگرد

نه از شادمانی ام خوشحال می شود و نه از دردم اندوهگین:

لیك آن گاه كه می خندم به سخره می گیرد،

و آن گاه كه می‌گریم می خندد

و بیش از پیش قلبش را سخت تر می كند.

پس چه می تواند او را تكان دهد؟ اگر نه شعف و نه اندوه،

او زن نیست، بلكه سنگی است بی احساس.



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,


ادموند اسپنسر

 

ادموند اسپنسر شاعر انگلیسی زبان قرن شانزدهم در دورهٔ الیزابت اول بود که بیشتر برای اثر منظوم بزرگش ملکه پریان به انگلیسی  سروده‌است معروف است.

اسپنسر در حدود سال ۱۵۵۲ میلادی در لندن متولد شد. خانوادهٔ او جزو اشراف انگلستان نبودند ولی زندگی متوسطی داشتند. او پس از اتمام تحصیلاتش در جنگ انگلستان وایرلند شرکت کرد. در انگلستان تحت خدمت کنت لستر به ترجمهٔ آثار فرانچسکو پترارک   پرداخت.    او در سال ۱۵۷۰ به ایرلند رفت و در آنجا شروع به سرودن منظومهٔ ملکهٔ پریان کرد که تا آخر عمر ادامه داشت. با موفقیت اشعارش به دربار انگلستان راه یافت ولی دوباره به ایرلند بازگشت. با حملهٔ شماری از مردم ایلند به زمین‌های اسپنسر —که در زمان سرکوب شورش‌های ایرلند به او رسیده بود— به لندن بازگشت و در سال ۱۵۹۹ در همان‌جا مرد.

از آثار او می توان به : 1. ملکه ی پریان   2.  اشک های موسی   3. سرنوشت پروانه   

 



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,


شعری از الیزابت برت براوینگ

 

1.

چگونه دوست دارمت ؟
بگذار روشهايم را بشمرم 
دوستت دارم
به ژرفا و پهنا و بلندايي
كه روحم را توان رسيدن به آن هست 
... 
آنگاه كه سرشار از حسي ناپيدا
به نهايت بودن 
و كمال زيبايي هستم 

دوستت دارم 
به اندازه خاموشترين نياز هر روز 
به آفتاب و نور شمع 

دوستت دارم 
رها 
چنان مردماني كه براي حقيقت مي جنگند 
دوستت دارم 
ناب 
چنان مردماني كه به سماع در مي آيند 

دوستت دارم 
با شوقي 
كه اندوه ديرسال مرا محو مي كند 
و با ايمان كودكي ام

دوستت دارم 
با عشقي كه از دست رفتني مي نمايد 
و با قديسين از دست رفته ام 

دوست دارمت 
با نفسها
لبخندها و 
اشكهاي تمام زندگي ام 
و اگر خدا بخواهد 
پس از مرگ 
نيكوتر از اين 
دوست خواهمت داشت 



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,


الیزابت برت براواینگ

 

 الیزابت بَرِت براونینگ  از برجسته ترین شاعران عصر ویکتوریا بود.

 

در زمان حیاتش اشعارش هم در انگستان و هم در آمریکا بسیار محبوب بود.

 

مجموعه‌ای از آخرین شعرهایش مدت کوتاهی بعد از مرگ وی توسط همسرش

 

رابرت براونینگ به چاپ رسید



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,


شعری از بن جانسون


1.

 

ترانه ی افسوس و غم اِکو از مرگ نارسیسس از زبان جانسون :

 ترانه ی افسوس و غم اِکو از مرگ نارسیسس از زبان جانسون :

" آرام باش و با اشکهای شورین من همراه شو

بِشنو

به قطعه ی اندوهگین این موسیقی غمزده

در آخرین خط نیز می گوید که " فخر طبیعت" به "نرگسی پژمرده" تبدیل گشته

اکو به مانند برفیست در حال نابودی



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,


بن جانسون

 

 

  بنجامین جانسن

 

  بنجامین جانسن، که از او به نام بن جانسن یاد می‌شود. هنرپیشه، شاعر و نمایشنامه نویس مشهور دورهٔ الیزابت، در یازدهم ژوئن ۱۵۷۲ میلادی در ناحیه وست مینستر لندن به دنیا آمد.

او هم عصر شکسپیر بود و در ارائه نمایشنامه‌های کمدی از شکسپیر چیره دست تر بود .  

بن جانسن در اصل اسکاتلندی بود و پدرش ابتدا ثروتی داشت که بعدها درکشمکش‌های مذهی دورهٔ سلطنت ملکه ماری تئودور، که در انگلستان به وقوع پیوست دارایی خود را از دست داد و به مسلک کشیشان درآمد. ملکه ماری که یک کاتولیک متعصب بود با همهٔ پیروان ادیان و مسلک‌های دیگر دشمنی داشت و این نفرت تا بدان جا بود که در دوران فرمانروایی او بیش از سیصدنفر را به جرم بی دینی زنده زنده در آتش سوزاند.

پدر بن جانسن عمرش چندان نپایید و یکی دوماه پس از تولد او چشم از جهان فروبست و مادرش با تنگدستی و فقر دست به گریبان بود، برای ادامه زندگی شوهر دوم برگزید. ناپدری اش به شغل بنایی اشتغال داشت. بن جانسن برای ورود به مدرسه ناچار بود با ناپدری اش کارکند و درآمد اندکش را برای خرج تحصیلات پس انداز کند. در یک آموزشگاه خصوصی کلیسای  سن مارتین تحصیلات ابتدایی را فراگرفت و سپس به آموزشگاه ست مینستر وارد شد. درآنجا به تحصیل  ادبیات یونان  و روم پرداخت. در۱۵۸۹ برای کمک به خانواده اش ناگزیر شد درسش را رها کند و با ناپدری خود به کار بنایی بپردازد. از آنجا که این شغل را هیچ وقت دوست نداشت به سپاهی از سربازان انگلیسی که عازم جبهه‌های فلاندر بودند پیوست (بین ۱۵۹۱- ۱۵۹۷) به زودی ازشغل سربازی هم خسته شد و به لندن  بازگشت. برای مدتی به همان حرفه بنایی پرداخت و با دختری به نام آن لوییز آشنا شد و با او ازدواج کرد (۱۵۹۴) آن‌ها صاحب چهار فرزند شدند و این زن به همه سختی‌ها تا زمان مرگ از شوهرش جدا نشد.

این شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی در سال ۱۶۳۷ در سن ۶۴ سالگی چشم از جهان فرو بست. او در زمان مرگ بسیار فقیر و تنها بود و بیشتردوستان و مریدانش او را ترک گفته بودند.



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,


سه شعر از تد هیوز

 1.  

 

 

در این شب‌ها، سرگردان در شهر می‌رانم

آرام، بی‌هدف

تنها در تاریکی‌ام می‌چرخم

غرق این فکر که چه کردی

تقریبا همیشه نزدیک چهارراه‌ها

یک لحظه تو را می‌بینم

به بالا خیره‌ای، گم‌گشته، شصت‌ساله‌ای.

جعمیت پشت سرت جمع می‌شوند.

ساکن مثل صخره ایستاده‌ای

چهره‌ات زیر نور زرد یا نارنجی،

بیابان سرخ پوست‌ها، وحشی، حیران.

 

2.

یادت هست نرگس ها را چگونه می چیدیم؟

هیچکس یادش نیست اما من به یاد می آرم.

مشتاق و شاد، دخترت با یک بغل پُر آمد

در گل چینی کمک می کرد، فراموش کرده است

حالا حتی نمی تواند تو را به یاد آرد. فروختیم شان.

خوشایندمان نبود اما فروخیتم شان.

یعنی آن قدر فقیر بودیم؟

 

 

3.

 

سرانجام، مغلوب شدیم،

و قیچی هدیه عروسی مان را گم کردیم.

از آن پس هر فروردین دوباره سر می زنند

از همان ریشه ها

با گریه های کودکانه از برفاب ها

رقصنده هایی هنوز کوچک برای موسیقی

لرزان در کوران بادهای سال.

بر همان امواج خاطره در اهتزاز

باز می گردند تا تو را از یاد ببرند

تو را که خم می شدی آنجا

در پس پرده ی باران آوریل سیاه

و ساقه هاشان را می چیدی



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,


تد هیوز

 

تد هیوز در ۱۷ آگوست ۱۹۳۰ در منطقه‌ی یورکشایر به دنیا آمد. اصالت مادرش به ویلیام فریر می‌رسد که در قرن یازدهم به انگلستان وارد شد. پدرش یکی از هفده نفری بود که از یک تیپ جنگی بزرگ در جنگ جهانی اول جان سال به در برد. هیوز عاشق سوارکاری، شکار، ماهیگیری و شنا بود. او به همراه خانواده‌اش در هفت سالگی به منطقه‌ای در جنوب یورکشایر که طبیعت بسیار زیبایی داشت نقل مکان کرد. طبیعت این منطقه بر اشعار وی تاثیر بسزایی داشت. وی نخستین شعرش "روباه اندیشه" و نخستین داستانش "اسب باران" را با الهام از این منطقه و خاطراتش نوشته است.

 در سال ۱۹۵۱ هیوز تحصیل در رشته ی ادبیات انگلیسی در کالج پمبروک کمبریج را آغاز کرد . با وجود حمایت و تشویق استادش به علت سیستم خفه و کسل کننده دانشگاهی هیچ شعری نسرود و سرانجام در سال سوم به  مردم شناسی و باستان شناسی تغییر رشته داد که بعدها بر اشعارش تاثیر بسزایی گذاشت. پس از دانشگاه او شغل‌های متفاوتی از جمله باغبانی، کار در باغ وحش و نگهبانی شب را تجربه کرد.

در سال ۱۹۵۶ در یک مهمانی که به مناسبت مجله‌ی بوتولف برگزار و چهار شعر از هیوز در آن چاپ شده بود با سیلویا پلات شاعر آمریکایی که در حال تحصیل در دانشگاه کمبریج بود آشنا شد. چهار ماه بعد آنها در شانزدهم ژوئن ۱۹۵۶ ازدواج کردند. شانزدهم ژوئن بخاطر علاقه ی هردوی آنها به جیمز جویس  انتخاب شده بود. این زوج ادبی پس از مدتی به آمریکا نقل مکان کردند. در این زمان سیلویا پلات  در دانشگاه آلما  تدریس میکرد.   آنها پس از دو سال به انگلستان بازگشتند. در سال ۱۹۶۰ مجموعه شعر لپرکال به چاپ رساند و جایزه‌ی  هاوترنودن   را که به آثاری با ادبیات تخیلی تعلق میگرفت را برد. هیوز پس از این جایزه بصورت جدی به بررسی اسطوره‌ها و روش های درونی آنها و چگونگی التیام دوگانگی روان انسان از طریق تخیل پرداخت و شعر زبان این کار بود.
هیوز و پلات دارای دو فرزند   شدند. پس از رابطه‌ی عاشقانه‌ی تد هیوز وآسی وویل  در تابستان ۱۹۶۲ زندگی او و سیلویا در غباری از کدورت فرو رفت و سرانجام در پاییز همان سال از یکدیگر جدا شدند. تا جایی که این جدایی به خودکشی سیلویا پلات انجامید .

او تا هنگام مرگ دارای عنوان ملک الشعرای بریتانیا بوده است. وی در رده بندی منتقدان مرتبا در رده‌ی بهترین شاعران نسل خود انتخاب می شده‌است . در سال ۲۰۰۸ مجله   تایمزدر فهرست پنجاه نفره‌ی خود از بهترین نویسندگان سال ۱۹۴۵ بریتانیا، وی را در رتبه‌ی چهارم قرار داد  .



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,


یک شعر از کریستوفر مارلو

  1.

  مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی ..............

مرا کم دوست داشته باش

 اما همیشه دوست داشته باش 

  این وزن آواز من است ،

عشقی که گرم و شدید است 

 زود میسوزد و خاموش میشود..

مرا کم دوست داشته باش

 اما همیشه دوست داشته باش

  این وزن آواز من است ا

 

اگر مرا بسیار دوست بداری

 شاید این حس تو صادقانه نباشد.

 کمتر دوستم بدار تا ناگهان عشقت به پایان نرسد  

من به کم هم قانعم

اگر عشق تو اندک و كم اما صادقانه باشد من راضی ام.


دوستی پایدار و هميشگي از هر چیزی بالاتر است...

مرا کم دوست داشته باش 

  اما همیشه دوست داشته باش

 این وزن آواز من است

بگو تا زمانی که زنده ای دوستم داری

 ومن نیز تمام عشق خود را به تو پیشکش میکنم و 

  تا زمانی که زندگی باقی است هرگز ترا فریب نمیدهم... 

مرا کم دوست داشته باش  

  اما همیشه دوست داشته باش  

   این وزن آواز من است 

عشق پایدار لطیف و ملایم است و در طول عمر ثابت قدم,

 با تلاش صادقانه چنین عشقی به من هدیه کن

 و من با جان خود از آن نگهداری خواهم کرد

  عشق صادقانه پایدار و همیشگی است 

 

مرا کم دوست داشته باش

 اما همیشه دوست داشته باش 

همان گونه که وزن زندگی است



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:,


کریستوفر مارلو

 

 کریستوفر مارلو   شاعر، نمایش‌نامه نویس   در سال  1564 ، در  شهر کانتر بری به دنیا آمد. پس از به پایان بردن تحصیلات مقدماتی در زادگاهش، در دانشگاه کمبریج به تحصیل علوم دینی پرداخت تا در سلک روحانیان در آید. ولی بر اثر مطالعه در  علوم طبیعی از خدمت در کلیسا منصرف شد و به نوشتن  نمایش نامه پرداخت.

مارلو یکی از هفت دانشمند انگلیسی است که در  قرن شانزدهم نمایش‌نامه‌نویسی را در این کشور بنیان نهادند و به  خداوندان ذوق دانشگاه معروف شدند. در مدت بیست و نه سال زندگی خود، چندین نمایش‌نامه نوشته است که مهم‌ترین آن‌ها : تیمور لنگ . ادوارد دوم . دکتر فاستوس می باشد .  

از زندگی کریستوفر مارلو اطلاعات چندانی در درست نیست ولی معروف است که در سال  1593در میکده‌ای به ضرب چاقو از پای درآمد.



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:,


دو شعر از لرد بایرون

1. 

  ای آزادی

 


ای روح جاودانه اندیشه های بی زنجیر


تو در سیاه چالها به منتهای درخشش می رسی


زیرا تو آنجا بر كرسی قلب نشسته ای


قلبی كه تنها اسیر عشق توست


آن دم كه فرزندان تو را


در زیر طاقهای نمناك


در هوای تیره محروم از روز


به كند و زنجیر می سپارند


لحظه ای است كه آنها با خون خویش


نشان فتح و پیروزی قوم خود را رقم می زنند


و نام پر افتخار آزادی را بر بال هر نسیم در جهان می پراكنند


ای قلعه شیلن


زندان تو حریمی مقدس است


و زمین غم افزای تو محرابی است


كه قدیسی چون بنیوار بر آن گام پیمود


چندان كه نشان قدمهایش بر آن راهرو سرد و نمور


كه چون خاك علفزار نرم و هموار می نمود، بر جای ماند


باشد كه هیچیك از این نشانها هرگز محو نگردد


زیرا هر نشان فریاد ستمدیده ای است


كه از ستم جباری در پیشگاه خداوند دادخواهی می كند

 

 2. 

جوانی

 

چرا در غم جوانی از دست رفته بنالم ؟
شاید هنوز روزهایی شیرین در انتظار من باشند !
حالا که دوران جوانی را در برابر دیده می گذرانم ،
خاطره ای دل پذیر برای من تسلایی آسمانی همراه می آورد.
ای نسیم ها ،
این خاطره مرا به آنجا برید که برای نخستین بار دل من به تپش های دلی دیگر پاسخ گفت
در طول سال هایی که شمار آنها بسیار نبود،
اما یاد آن همه اکنون چون گنجی در زوایایی دل در زوایای دل من پنهان شده،
روزهایی شگفت گذراندم ،
که گاه ابر اشک بر آنها سایه افکنده و تاریکشان کرده بود 
و گاه فروغی آسمانی آنها را روشن و تابناک می کرد
اکنون هر چند دست تقدیر آینده مرا محکم به تیرگی و افسردگی کرده ،
روح من که مشتاق گذشته است 
دست علاقه بدامن ((دوستی)) زده است تا آنرا جای نشین عشق از دست رفته کند



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,


لرد بایرون

 

لرد جورج گوردون بايرون شاعر بزرگ انگليسي در ژانويه سال 1788 در لندن به دنيا آمد. او اصلاً فرانسوي بود و در شرايط نامعين و محيط هاي گوناگون تربيت شد. در سيزده سالگي به مدرسه «هارو» رفت و چهار سال بعد در دانشگاه كمبريج نام نويسي كرد. در 19 سالگي اولين مجموعه اشعار خود را به نام ساعات فراغت انتشار داد كه مورد انتقاد سخت قرار گرفت، زيرا نخستين آثار مكتب جديد رمانتيسم در آن هويدا بود و با مكتب شعري زمان سازگار نبود. بايرون نيز در مقام مقابله برآمد و مجموعه معروف «رامشگران انگليسي و منتقدان اسكاتلندي» را نوشت و بي درنگ به سوي مشرق زمين سفر كرد. پنج سال بعد در بازگشت از مشرق زمين قطعه زيارت چايلد هارولد و بلافاصله در سال هاي 1813 و 1815 قطعات نامزد آبيدوس، راهزن، لارا و محاصره كورنيت را انتشار داد. بايرون كنتس جواني راد وست داشت و در عشق او سه اثر رمانتيك عالي ساخت و به همين جهت در 1815 زنش را طلاق داد و درنتيجه چنان مورد خشم افكار عمومي قرار گرفت كه ناچار به ترك انگلستان شد. او از انگلستان به سويس رفت و مدتي در آنجا اقامت گزيد. براي اينكه قطعه بسيار معروف «زنداني شيلن» را بسازد با پاي خود به برج معروف شيلن در كنار درياچه لمان رفت و چندي در آنجا مانند محبوسين زندگي كرد تا بتواند به روحيه زندانيان سابق شلين پي ببرد. درنتيجه اين قطعه او از بزرگترين شاهكارهاي ادبي حيات وي به شمار مي رود. در سال 1823 اثر بسيار معروف خويش «دون ژوان» را تمام كرد، از آنجا به يونان رفت و در سال 1824 آخرين اثر خويش را كه يك نيمه اتوبيوگرافي است منتشر ساخت. در اين اثنا وقتي آزادي خواهان يونان براي خارج شدن از زير يوغ اسارت دولت عثماني از مردم آزاد جهان كمك طلبيدند بايرون نيز فوراً به درخواست آنان پاسخ داد و به جبهه جنگ يونان شتافت و درحين جنگ در ميسولونگي يونان در سال 1824 در 36 سالگي كشته شد .

از آثار لرد بایرون می توان به   ساعت فراغت  .  زیارت چایلد هارولد  . تراژدی قابیل .  آسمان و زمین  نام برد .

 



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,


یک متن ادبی ازخواهران برونته :

 ( برگرفته از  بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته )

 

1.

در ﻣﯿﺎن ( ﮔﻮرھﺎ ) ﺷﺎن درﻧﮓ ﮐﺮدم

 زﻳﺮ آﺳﻤﺎن ﺑﻲ آزار

 و ﺑﻪ ﭘﺮواﻧﮕﺎن ﭼﺸﻢ دوﺧﺘﻢ

 ﮐﻪ ﻻﺑﻼي ﺑﺮگ و ﭘﻮﻧﻪ ھﺎي ﺑﯿﺸﻪ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﻲزدﻧﺪ

و ﺑﻪ ﺳﻨﺒﻞ ﮐﻮھﻲ ﭼﺸﻢ دوﺧﺘﻢ

 و ﺑﻪ ﺑﺎد ﻣﻼﻳﻢ ﮔﻮش دادم ﮐﻪ ﻻي ﻋﻠﻔﮫﺎ ﻧﻔﺲ ﻣﻲ ﮐﺸﯿﺪ

و در ﻋﺠﺐ ﻣﺎﻧﺪم ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ

ھﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺧﻮاب ﻧﺎ آرام ﺑﯿﺎﻧﺪﻳﺸﺪ ﺑﺮاي ﺧﻔﺘﮕﺎن ﺧﺎک آرام .



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,


:: چهار شعر از آنتوان سنت اگزوپری
:: آنتوان دو سنت‌اگزوپری
:: شعری از تئوفیل گوتیه
:: تئوفیل گوتیه
:: شعری از آلفونس دو لامارتین
:: آلفونس دو لامارتین
:: دو شعر از آلفرد دو موسه
:: آلفرد دو موسه
:: شعری از ویکتور هوگو
:: ویکتور هوگو
:: شعری از هاینرش هاینه
:: هاينريش هاينه
:: شعری از نیچه
:: نیچه
:: پنج شعر از مارگوت بیکل
:: مارگوت بیکل
:: دوشعر از برتولت برشت
:: برتولت برشت
:: چهار شعر از هرمان هسه
:: هرمان هسه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد




به وبلاگ من خوش آمدید

:: :: قالب وبلاگ
:: قالب
:: صفاکده ( شعر )
:: شعر و متن کردی
:: الهه ی الهام ( انجمن ادبی )
:: کلک خیال
:: لغت نامه فارسی
:: چهار پاره و غزل
:: پرواز بر بلندای آسمان عشق خدایی
:: خواب ستاره
:: عاشقانه ها
:: کوچه های بی بهار
:: دفتر شعر جوان
:: ردیاب ماشین
:: جلوپنجره اریو
:: اریو زوتی z300
:: ازدواج موقت
:: جلو پنجره ایکس 60
:: امن ترین درگاه پرداخت اینترنتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مشاعره و آدرس milad59.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا



:: <-ArchiveTitle->

صفحه نخست | ایمیل ما | آرشیو مطالب | لینك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By blogfa.com Copyright © 2009 by milad59
Design By : wWw.payamblog.com