قالب وبلاگ

قالب بلاگفا

بازی آنلاین

آپلود سنتر

آپلود تک

آس بلاگ

صفحه نخست

ایمیل ما

آرشیو مطالب

لینك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ایمیل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لینك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::اصطلاحات ادبی
::عروض و وزن شعر پارسی
::قالب های ادبی
::غزل _ مثنوی
::رباعی _ دو بیتی
::قصیده _ مستزاد
::ترجیع بند _ ترکیب بند
::قطعه _ مسمط
::چهارپاره _ بحر طویل
::شعر نیمایی _ شعر آزاد یا (سپید )
:: مقاله های ادبی
:: گلچین بهترین غزل های کلاسیک
:: گلچین بهترین غزل های معاصر
:: گلچین بهترین رباعی های کلاسیک
:: گلچین بهترین رباعی های معاصر
:: گلچین بهترین اشعار کوتاه
::مفاخر ادبی جهان
::شکسپیر ( انگلیس ) (2)
::جان میلتون ( انگلیس) (2)
::رابرت براوْنينگ ( انگلیس ) (2)
::آلفرد لرد تنیسون ( انگلیس ) (2)
:: پرسی بیش شلی ( انگلیس ) (2)
:: خواهران برونته ( انگلیس ) (2)
:: لرد بایرون ( انگلیس ) (2)
::کریستوفر مارلو ( انگلیس ) (2)
::تد هیوز ( انگلیس) (2)
::بن جانسون ( انگلیس ) (2)
::الیزابت برت براوینگ ( انگلیس ) (2)
::ادموند اسپنسر ( انگلیس) (2)
::ویلیام بلیک ( انگلیس ) (2)
::جان دان ( انگلیس ) (2)
::ادوارد فیتز جرالد ( انگلیس ) (2)
::الکساندر پوپ ( انگلیس ) (2)
:: جان کیتس ( انگلیس ) (2)
:: شاعران آلمان
::یوهان ولفگانگ فون گوته( آلمان ) (2)
:: هر مان هسه ( آلمان )(2)
::برتولت برشت (آلمان ) (2)
:: مارگوت بیکل ( آلمان ) (2)
::نیچه ( آلمان ) (2)
::هاینریش هاینه ( آلمان ) (2)
::شاعران فرانسه
:: ویکتور هوگو ( فرانسه ) (2)
::آلفرد دو موسه ( فرانسه ) (2)
:: آلفونس دو لامارتین ( فرانسه ) (2)
:: تئوفیل گوتیه ( فرانسه ) (2)
::آنتوان دو سنت‌اگزوپری ( فرانسه ) (2)
::مفاخر ادبی ایران (کلاسیک )
::مفاخر ادبی ایران ( معاصر )


تمام لینکها تماس با ما


نویسندگان :
:: میلاد
:: سعید

آمار بازدید :

:: تعداد بازدیدها:
:: کاربر: Admin

ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 45
بازدید کل : 4509
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1




در اين وبلاگ
در كل اينترنت







پیام مدیریت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازدیدكننده گرامی ، به وبلاگ من خوش آمدید .لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و به ما در بهتر شدن كیفیت مطالب وبلاگ کمک کنید .


چهار شعر از آنتوان سنت اگزوپری

  

1.

 

از دورها
دورها می‌آیی
و فقط 
یک چیز
یک چیز کوچک
در زندگی من جابه جا می‌شود
این که دیگر بدون تو
در هیچ کجا نیستم!

 

2.

اگر فرصت بود
کیمیای تو
مرا طلا می‌کرد
اما فرصت نبود ... 
تو رفتی
من طلا نشدم،
و کسی راز کیمیای تو را نفهمید ...

 

3.

تو را هرگز شگفت زده ندیدیم
تو برتری داشتی بر همه چیز
تو ابدی بودی
و می‌دانستیم 
که تو همه چیز را می‌دانی
و ما
در جستجوی تمام راهها و دامها بودیم
تا تو را از راه به در کنیم ...

 

4.

چند دقیقه دیگر وقت داری
تا به من نگاه کنی
به من، به چشمانم، 
و به قلبی که برای تو می تپد
این شب و این باران
و تو
چند دقیقه دیگر وقت داری
تا به من نگاه کنی
پیش از آن که کاملا ً تمام شوم ...



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


آنتوان دو سنت‌اگزوپری

 

 

 او در 29 ژوئن سال 1900 در لیون فرانسه به دنیا آمد . علی رغم فقر خانواده دوسنت اگزوپری یکی از اصیل ترین خانواده های اشرافی جنوب فرانسه  بود . چهار سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد. و سرپرستی  او و یک خواهر و برادر دیگرش به دست مادرش افتاد . او در سال 1917 تنها برادرش را از دست داد و بار مسئولی خانواده به گردنش افتاد . 

بعد از دریافت دیپلم خانواده اگزوپری او را تشویق کردند تا وارد نیروی دریایی شود که محل خدمت بسیاری از اشرافزادگان فرانسوی بود. اما اگزوپری، که علاقه‌ای به نیروی دریایی نداشت، نتوانست به دانشگاه نیروی دریایی راه یابد و دو بار در امتحان ورودی این مدرسه مردود شد. بعد از شکست در ورود به مدرسه نیروی دریایی او برای انجام خدمت نظام وظیفه به  نیروی هوایی فرانسه  پیوست. او با زیرپا گذاشتن مقررات به فراگیری خلبانی پرداخت و گواهینامه پرواز خود را دریافت کرد. او همچنین در امتحانات افسری نیروی هوایی پذیرفته شد و برای خدمت به مراکش فرستاده شد. در سال ۱۹۲۳ بعد از اتمام خدمت سربازی قصد داشت به زندگی معمولی خود بازگردد و حتی مدتی نیز به کارهای گوناگون پرداخت، ولی بالاخره با راهنمایی و اصرار یکی از فرماندهان نیروی هوایی که سخت به او علاقمند بود، به خدمت دائمی ارتش در آمد. بعد با پروازهای بسیارش به سرزمینهای گوناگون و به میان ملّت‌های مختلف با زیبایی‌های طبیعت و چشم اندازهای متنوّع جهان و با جامعه‌های گوناگون آشنا شد و طبع حسّاس و نکته سنجش بیش از پیش الهام گرفت و از هر خرمنی خوشه‌ای یافت. سالها در راه‌های هوایی فرانسه-آفریقا و فرانسه-آمریکای جنوبی پرواز کرد. در ۱۹۲۳ پس از پایان خدمت نظام به پاریس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همین زمان بود که نویسندگی را آغاز کرد.

سنت اگزوپری جوان به دختر زیبایی دل بسته بود که خانواده دختر به سبب زندگی نامنظم و پرحادثه هوایی با ازدواج آن دو مخالفت کردند. نشانه‌ای از این عشق را در اولین اثرش به نام "پیک جنوب  می‌توان دید.  

در سال ۱۹۳۰ بار دیگر به فرانسه بازگشت و در شهر آگه که مادر و خواهرش هنوز در آنجا اقامت داشتند، عروسی کرد. در سال ۱۹۴۱ اثر زیبای او به نام پرواز شبانه که مورد تقدیر و تحسین آندره ژید نویسندهٔ بزرگ فرانسوی واقع شده بود، منتشر گردید و چندی نگذشت که به چند زبان اروپایی ترجمه شد و مقام ادبی و شخصیّت هنری اگزوپری را به اثبات رسانید. در سال ۱۹۳۵ با هواپیمای خود در کشورهای مدیترانه‌ای سفر کرد و بیش از پیش با زیبایی‌های محیط آشنا شد

در سال ۱۹۳۹ اثر معروف اگزوپری به نام زمین انسان‌ها برای نخستین بار منتشر شد و چندان مورد توجّه واقع شد که از طرف فرهنگستان فرانسه به دریافت جایزه نایل شد.  

پس از تسلیم کشور فرانسه به آلمان، اگزوپری به آمریکا مسافرت کرد و کتابهای زیبایی چون «قلعه»، «شازده کوچولو» و «خلبان جنگی» را در این دوران منتشر کرد

در ۱۹۴۳ شاهکار سنت‌اگزوپری به نام "شازده کوچولو" Le Petit Prince انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم‌ترین آثار اگزوپری به شمار می‌رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثه‌ای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده‌است. خرابی دستگاه هواپیما خلبان را به فرود اجباری در دل آفریقا وامی‌دارد و از میان هزاران ساکن منطقه؛ پسربچه‌ای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه می‌کند. پسربچه‌ای که اصلاً به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسشهایی را مطرح می‌کند که خود موضوع داستان قرار می‌گیرد. شازده کوچولو از کتابهای کم‌نظیر برای کودکان و شاهکاری جاویدان است که در آن تصویرهای ذهنی با عمق فلسفی آمیخته‌است. او این کتاب را در سال ۱۹۴۰ در نیویورک نوشته‌است. او در این اثر خیال انگیز و زیبایش که فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی در خلال سطرهای آن به ساده‌ترین و در عین حال ژرفترین شکل تجزیه و تحلیل شده و نویسنده در سرتاسر کتاب کسانی را که با غوطه ور شدن و دلبستن به مادّیات و پایبند بودن به تعصّبها و خودخواهیها و اندیشه‌های خرافی بیجا از راستی و پاکی و خوی انسانی به دور افتاده‌اند، زیر نام آدم بزرگها به باد مسخره گرفته‌است.   

 او در۳۱ ژوئیهٔ ۱۹۴۴ برای پروازی اکتشافی برفراز فرانسه اشغال شده از    کرس در  دریای مدیترانه  با یک فروند هواپیما غیر مسلح به پرواز درآمد، و پس از آن دیگر هیچگاه دیده نشد. دلیل سقوط هواپیمایش هیچگاه مشخص نشد اما در اواخر قرن بیستم و پس از پیدا شدن لاشهٔ هواپیمایش اینطور به نظر می‌رسد که برخلاف ادعاهای پیشین، او هدف آلمانها واقع نشده‌است زیرا بر روی هواپیما اثری از تیر دیده نمی‌شود و احتمال زیاد می‌رود که سقوط هواپیما به دلیل نقص فنی بوده‌است.. چهار سال پس از مرگش "قلعه" Citadelle از او انتشار یافت و چنانکه خود نویسنده در آن اظهار کرده بود، اثری ناتمام است که هرگز پایان نمی‌پذیرد. این اثر شامل مجموعه یادداشتهایی است که سنت اگزوپری از تجربه‌ها و اندیشه‌های زندگی خود بر جای گذارده‌است.

 آثار او :

 

هوانورد

پیک جنوب

پرواز شبانه

زمین انسان ها

قلعه ....و

شازده کوچولو

 



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


شعری از تئوفیل گوتیه

  

1.

 

از فردیت خود دست شستن،

با چشم دیگری دیدن،

با گوش دیگری شنیدن.

دو تن باشی و در واقع یک تن،

چنان به هم آمیخته و مجذوب،

که ندانی تویی یا دیگری،

پی در پی حیران و پی در پی تابنده.

به هم فشردن خاک، دریا و آسمان،

و هر آنچه در آنهاست

و خلق موجودی چنان تام و تمام

که بینیاز از جذب عنصری دیگر باشد.

آماده ایثار در هر لحظه،

رهایی از شخصیت برای یافتن چیزی ورای آن

معنای عشق همین است.



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


تئوفیل گوتیه

 

 

تئوفیل گوتیه در سال 1811 در شهر تارب متولد گردیده است. او را شاعر آب و رنگ نامیده اند زیرا اشعار او همه کار یک نقاش هنرمند است.وی در جوانی به پاریس رفت و تا آخر عمر در آنجا مقیم شد، در اواخر عمر شهرت او فوق العاده زیاد بود، به طوری که شارل بودلر کتاب معروف خود گل های بدی را بدو ارمغان داد و در آن وی را جادوگر ادبیات فرانسه نامید. نخستین اثر شاعرانه او در سال 1830 انتشار یافت.از مهمترین قطعات منظوم وی می توان قطعات زیر را نام برد: آلبرتوس، کمدی مرگ، اسپانیا و کتاب بسیار معروف که شاهکار او به شمار می رود و با قطعه شعر زیبایی درباره حافظ آغاز می گردد.گوتیه در میان ادبا و هنرمندان عصر، بزرگترین طرفدار عقیده هنر برای هنر بود و عقیده داشت که هنرمند جز هنر خود به هیچ اصل اجتماعی و اخلاقی نباید کار داشته باشد. به غیر از آثار منظوم، چندین رمان معروف نیز از او باقیمانده است که عبارتند از:

پای مومیایی، کاپیتان فراکاس و دو کتاب دیگر به نام تاریخ هنر دراماتیک و تاریخ رمانتیسم. او به سال 1872 درگذشت.



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


شعری از آلفونس دو لامارتین

  

1.

 

 در روزگاری که بشر دنبال یک پناگاه می گشت،

 
یک روز مردمانِ کناره ی رود نیل، در آنجا مستقر شدند

 

با عشق و حسادت نسبت به جریان آبی که بر آنها می ریخت
 

این انسانهای نادان، از رودخانه خدایی ساختند

 

و گفتند: او به هرکس که آن را بنوشد حیات خواهد بخشید

 

"و فقط ماییم و دیگران خواهند مُرد"

 

و هرگاه که بر حسب اتفاق کاروانهای ره گم کرده،

 

می خواستند مَشک های بَدَوی شان را از آب پر کنند،

  

آنان را به بازوی حسادت با تیر می زدند

 

و با خودشان می گفتند: " آبِ آسمان فقط مال ماست

 

فقط در دشت های ما زندگی جریان دارد، فقط درآنجا که ما هستیم نوشیدن جایز است"

 

" آنان آنطرف نباید بنوشند و انسان نیستند "

  

پس فرشته ی خدا در حالی که این گفتگو را می شنید،

 

گفت: " چقدر افکار این انسانها کوتاه است! "

 

و برای اینکه به آنها بیاموزد که

 

 

 

آبی را که آسمان در آنجا می پاشد، برای همه جاری می شود،


از راهی دور مردمانی را همراه با شترانشان به آنجا هدایت کرد؛

 

که در گذر از نیل می خواستند آبهایش را بنوشند.

 

و از آنجاییکه مدافعان احمق، از جانب خدا!

 

آبش را برای رقبای مشتاقشان ممنوع کرده بودند،

 

فرشته ی آسمانِ مسدود،در حالی که منبع مسلّح به سیلاب را

 

بر روی هر یک، باز می کرد، باران را رقم زد

 ( البته این شعر بسیار بلند است  و من در اینجا فقط بخشی ار آن را قرار دادم )



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


آلفونس دو لامارتین

 

 در ۲۱ اکتبر ۱۷۹۰ میلادی در یک خانواده ی نجیب‌زاده چشم به جهان گشود.  سال های کودکی او در یک دهکده کوچک   گذشت و زیر دست مادری مهربان، حساس و کاردان تربیت شد. تحصیلاتش در کودکی تربیتی نداشت. در دوازده سالگی برای اینکه زبان لاتین بیاموزد او را به کشیشی سپردند، ولی چون در این زبان پیشرفتی نکرد او را به مدرسه شهر (میلی) فرستادند.   

در سال 1809 چون تحصیلاتش در آن مدرسه به پایان رسید و به میلی بازگشت و در آنجا به مطالعه کتب نویسندگان و شاعران بزرگی مانند دانته، پترارک، میلتون و شاتوبریان و مخصوصاً اشعار اوسیان سرگرم بود پس از آن در بیست ویک سالگی دل به سفر بست و با یکی از خویشاوندانش به ایتالیا سفر کرد و مدت دو سال در آن کشور در شهرهای فلورانس و روم و ناپل به سیاحت گذراند. در شهر ناپل با دختر زیبایی به نام گرازیلا آشنا شد، که قهرمان مجموعه اشعار وی به نام رازهای نهانی و قطعه تأثرانگیز «اولین تأسف» و اثر دیگری از او به نام «گرازیلا» می باشد.در شصت سالگی تنگدست و مقروض شد، پس ناچار برای آنکه وجه معاشی تحصیل کند و زندگی خود را به نیکنامی و افتخار ادامه دهد به نویسندگی همت گماشت، ولی با آنکه در هجده سال باقی عمر خویش آثار فراوان از نظم و نثر منتشر ساخت بر فقر و تنگدستی غالب نیامد. سرانجام در سال 1867 پارلمان فرانسه برای او مستمری خاصی معین کرد. دو سال بعد در 27 فوریه سال 1869 در هفتادونه سالگی درگذشت.

مهمترین آثار منظوم و منثور  وی عبارتند از : مرگ سقراط  ،  تفکرات جدید ، نغمات شاعرانه و مذهبی ،سفر مشرق ، رازهای نو ، دریاچه.



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


دو شعر از آلفرد دو موسه

  

1.

 

اندوه
نيرو و زندگی از من گريخته
دوستانم نيز و شادمانی‌ام
اين‌ها را از دست داده‌ام تا با افتخار بگويم
واقفم به آن‌چه که نبوغم را شکوفا کرده
از آن‌زمان که واقعيت را شناختم
و پی بردم که واقعيت دوست است
ديگر حالم از واقعيت به هم می‌خورد
از آن منزجرم
با اين‌که می‌دانم تنها واقعيت ابدی است
و آن‌ها که از آن گذشتند
در اين دنيا فراموش شده‌اند
و يا اين‌‌که پروردگار امر کرده و بايد در برابرش جواب‌گو باشيم
حالا تنها چيزِ خوبی که در دنيا برايم مانده
قدرتِ گاهی گريستن است

 

2.

 ببين
ويران شده ام
بر باد رفته ام
از پاي تا به سر در عشق غرقم
ديگر حتي نمي دانم که آيا
زنده ام يا نه ؟
چيزي مي خورم يا نه ؟
نفسي بر مي آورم يا نه ؟
سخني مي گويم يا نه ؟
تنها مي دانم که دوستت دارم

 



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


آلفرد دو موسه

 

لوئیس شارل آلفرد دوموسه  از نمایشنامه نویسان و شاعران مطرح رمانتیکی فرانسه بود. نظر به زندگی نامه ی خودنوشت ِ وی در اثری  تحت عنوان ِ "اعترافات ِ فرزند ِ قرن؛ ۱۸٣٦"   وی درخانواده ای اشرافی و تحت آموزشی مناسب پرورش یافته بود، با این حال، بیشتر متأثر از عواطفی بود برانگیخته در دوره ای که بسیاری از ارزش های سنتی محل نزاع و مخالفت قرار گرفته بود .

وی ادیبی است با توانایی های گوناگون، از نمایشنامه نویسی و نگاشتن قطعات طنزآمیز تا سرودن ِ اشعاری با تکنینک درخشان و استادانه و همچنین اشعار تغزلی چشم گیری چون "شب ِ اکتبر؛ ۱۸٣٧"   که عواطف پیچیده ی وی را با شور و شیوایی عرضه می دارند. علی رغم گرایشی که موسه به جنبش رمانتیک داشت، در قبال ِ زیاده روی های ِ آن جنبش رویکردی مطایبه آمیز در پیش می گرفت. در مثل، او در اثری با عنوان "Lettres de Dupuis et Cotonet" (٣٧ - ١٨٣٦) با روشنگری ِ ماهرانه ای سبک های مرسوم ِ ادبی دوران خود را به هجو کشیده است.  رابطه ی عاشقانه ی وی با نویسنده ی زن ِ مشهور ژرژ ساند، (George Sand) همان گونه که در اعترافات ِ وی عنوان شده است، برانگیزنده ی بسیاری از اشعار تغزلی وی بوده است.  

از آثار او می توان به :

1.     نامه ای به لامارتین

2.     امید به خداوند

3.     قطعات ( شبها )

4.     منظومه ( یادگار )    اشاره کرد .

 



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,


شعری از ویکتور هوگو

 1.

اول از همه برات آرزو مندم که عاشق شوی
و اگر هستی کسی هم به تو عشق بورزد 
و اگر اینگونه نیست تنهائیت کوتاه باشد 
وپس از تنهائیت نفرت از کسی نیابی 
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید اما اگر پیش آمد 
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی 
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی 
از جمله دوستان بد و ناپایدار 
برخی نادوست و برخی دوستدار 
که دستکم یکی در میانشان 
بی تردید مورد اعتمادت باشد 
وچون زندگی بدین گونه است 
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی
نه کم ونه زیاد درست به اندازه 
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد 
که دستکم یکی از آن ها اعتراضش به حق باشد 
تا که زیاده به خودت غره نشوی 
و نیز آرزومندم مفید فایده باشی 
نه خیلی غیر ضروری 
تا در لحظات سخت 
وقتی که دیگر چیزی باقی نمانده است 
همین مفید بودن کافی باشد تا تورا سر پا نگه دارد 
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباه کوچک می کنند 
چون این کار ساده ای است 
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ وجبران ناپذیر می کنند 
و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی 
و امیدوارم اگر جوان هستی 
خیلی به تعجیل رسیده نشوی 
و اگر رسیده ای به جوان نمائی اصرار نورزی 
و اگر پیری تسلیم نا امیدی نشوی 
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد 
ولازم است بگذاریم در ما جریان یابند 
امیدارم سگی را نوازش کنی 
به پرنده ای دانه بدهی 
وبه آواز یک سهره گوش کنی 
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد 
چرا که به این طریق 
احساس زیبایی خواهی یافت به رایگان 
امیدوارم که دانه ای را هم بر خاک بفشانی 
هر چند خرده بوده باشد 
وبا روئیدنش همراه شوی 
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد 
بعلاوه آرزومندم پول داشته باشی 
زیرا در عمل به آن نیازمندی 
وبرای این که سالی یکبار 
پولت را جلوی رویت بگذاری و بگویی این مال من است 
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است 
و در پایان اگر مرد باشی آرزومندم زن خوبی داشته باشی 
و اگر زنی شوهر خوبی داشته باشی 
که اگر فردا خسته باشید یا پس فردا شادمان 
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید 
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد 
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,


ویکتور هوگو

 

 

 ويكتور ماري هوگو  بزرگترين شاعر قرن نوزدهم فرانسه و شايد بزرگترين شاعر در عرصه ادبيات فرانسه و نيز داستان نويس، درام نويس و بنيانگذار مكتب رومانتيسم، در بيست و ششم فوريه 1802متولد شد. وي سومين پسر كاپيتان « ژوزف لئوپولد سيگيسبو هوگو» ( بعدها به مقام ژنرالي نائل آمد) و «سوني تره بوشه» بود. هوگو به شدت تحت نفوذ و تاثير مادر قرار داشت. مادر وي از سلطنت طلبان و از پيروان متعصب آزادي به شيوه ولتر بود و تنها بعد از مرگ مادر بود كه پدرش، آن سرباز شجاع، توانست علاقه و محبت فرزندش را نسبت به خود برانگيزد
سال هاي كودكي ويكتور در كشورهاي مختلف سپري شد.   سرودن شعر را با ترجمه اشعار ويرژيل آغاز كرد و همراه با اين اشعار، قصيده بلندي در وصف (سيل) سرود
 در سال 1821 با انتشار كتاب« نوتردام دوپاري» ، كه بعد از بينوايان بزرگترين اثر اوست، شهرتي فراگير يافت. در سال 1822 با « آدل فوشه» دوست دوران كودكي خود، ازدواج كرد.   
هوگوي جوان، عصري نو در تاريخ ادبيات جهان گشود؛ عصري كه عنوان « رمانتيسم» به خود گرفت. از اين زمان به بعد ، هوگو دوستداران بسيار يافت و از 1829 تا 1843 سال هاي بالندگي و كاميابي او بود و در اين دوران، ده ها رمان و منظومه سرود. در سال 1845 از طرف شاه به مجلس اعيان دعوت شد. انتخاب وي اعتراضات فراواني را برانگيخت و به مدت سه ماه، درگيري هايي آغاز شد كه سرانجام ،به گوشه گيري هوگو انجاميد و هوگو در انزواي تمام، شاهكار انسان دوستانه خود، « بينوايان» را به رشته تحرير درآورد.  ويكتور هوگو در ماه مي سال 1885 بعد از يك دوره بيماري در گذشت؛ ليكن با بر جاي گذاردن اشعار و داستان هاي شكوهمند، نامش براي هميشه جاويد ماند



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,


شعری از هاینرش هاینه

  

 1.

 

هنگامی که بهار فرا می رسد و آفتاب جان می گیرد،
آن گاه هر شکوفه ی خردی می شکفد و آدمی را به سوی خود فرا می خواند.
هنگامی که سفینه ی ماه به سفر تابناک خود در پهنه ی آسمان پایان می دهد،
آن گاه ستارگان، در پی او در ژرفای شب شناور می شوند.
هنگامی که شاعر شوریده، از دریچه ی دو دیده، بدین بدایع نظر می دوزد،
آن گاه چیزی در درون می جوشد و شعر غنایی تراوش می کند.
اما گل ها، ستارگان، اشعّه ی جان بخش آفتاب و پرتو ماه...
فارغ از آن که تا چه حد مایه ی تسلّی خاطر باشند
آدمی تنها بدین چیزها زنده نیست و بسنده نتواند کرد.
آدمی آزادی میخواهد و آزادگی...!

 

 2.

 

سالها از پي هم مي گذرند
هر سال دريغ از سال قبل
عشق هيچ گاه رهايم نميکند
و تو در قلب من جاي داري
کاش تنها يک بار ميديدمت
در برابرت زانو ميزدم
و جان به لب رسيده ميگفتم :
بانو ، من عاشق شما هستم



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,


هاينريش هاينه

 

هاينريش هاينه  شاعر بزرگ يهودى الاصل آلمانى است كه اشعارش الهام بخش شاعران بزرگى همچون «مندلسون»، «شوبرت» و «شومان» بوده است. او در عصرى مى زيست كه جهان دستخوش تغيير و تحولات بزرگ اجتماعى و سياسى بود؛ انقلاب فرانسه و دوران حكومت ناپلئون از جمله آنها است. هاينه كه از سن ۳۳ سالگى به عنوان يكى از شخصيت هاى محورى ادبيات، در پاريس سكنى گزيده بود، عاقبت در همان شهر نيز ديده از جهان فرو بست. در ميان اشعار مشهور هاينه مى توان به «لورلى! بمير» اشاره كرد كه در سال ۱۸۳۷ توسط «سيلشر» آهنگساز بزرگ آن زمان، به قالب موسيقى درآمد و از جمله محبوب ترين ترانه ها در نزد مردم آلمان است.هاينريش هاينه در ۹ دسامبر ۱۷۹۷در شهر دوسلدورف آلمان به دنيا آمد. پدرش بازرگان بود و در خلال دوران اشغال به دست نيروهاى فرانسوى، موفق به ترسيم دورنماى روشنى براى اقتصاد يهوديان شد. پس از آنكه پدرش در كار تجارت با شكست روبه رو گرديد، هاينريش جوان به هامبورگ رفت، اما با وجود اصرار زياد پسر عموى بانكدار و ثروتمند خود،«سالومون»، از ورود به عالم تجارت  دوري گزيد. او در دانشگاه هاى «بن»، «برلين» و «گوتينگن» به تحصيل در علم حقوق پرداخت و در سال ۱۸۲۵ موفق به اخذ مدرك حقوق شد؛ اما در تمام اين دوران، آنچه او را به وجد مى آورد، ادبيات بود، نه حقوق.   او همچنين نام كوچك خود را از «هرى» به «هاينريش» كه بيشتر حال و هواى آلمانى دارد، تغيير داد. با اين وجود، هيچ گاه در هيچ شغل و مسند دولتى مشغول به كار نشد. او در سال ۱۸۲۱ با اثرى به نام «اشعار» پا به عالم ادبيات گذارد.  
شيفتگى و شيدايى يك طرفه اى كه در هاينه نسبت به دختر عموهايش «اميلى» و«ترز» وجود داشته، او را به سرودن زيباترين اشعار خود سوق داده است. او در سال ۱۹۲۷ اولين مجموعه شعر مفصل خود را تحت عنوان «كتاب ترانه ها» به چاپ رسانيد. اولين آثار هاينه بسيار متاثر از موسيقى و اشعار محلى و بومى است؛ اما كنايه هايى كه او در اشعارش بكار مى برد، آنها را از حالت رمانتيك صرف دور مى كند. هاينه خاطرات سفرهاي تابستاني خود را در قالب اثرى چهارجلدى با عنوان «تصاوير سفر» به چاپ رسانيد كه تركيبى از اتوبيوگرافى، نقد اجتماعى و بحث ادبى است.  در سال ۱۸۳۴ هاينه عاشق دخترى به نام «كريمينس اوژنى ميدات» شد كه فروشنده اى بى سواد بود و پس از هفت سال دوستى با يكديگر ازدواج كردند. هاينه در بسيارى از اشعار خود از همسرش با عنوان «ماتيلدا» نام برده است. اين دختر جوان در طول هشت سال بيمارى سخت شوهرش، از او مراقبت كرد و او را عزيز داشت؛   ديرى نپاييد كه هاينه خود را در محاصره جاسوسان دولتى ديد كه سايه به سايه او قدم برمى داشتند و عاقبت او را مجبور به تبعيدى داوطلبانه كردند. هاينه به آلمان بازگشت و در سال ۱۸۴۴ هزليات مفصلى با عنوان «آلمان، افسانه زمستانى» به چاپ رسانيد كه حمله اى به عقايد ارتجاعى و استبدادى بود. هاينه از سال ۱۸۴۸ تا پايان عمرش، از مشكلات جسمانى و اقتصادى رنج مي برد. او دچار معلوليت جسمانى شد و بينايى خود را نيز تا حد زيادى از دست داد، اما در همان حال «الهه گور» را سرود و در سال ۱۸۵۱ يكى از بهترين مجموعه اشعار خود به نام «عاشقانه» را عرضه نمود. سرانجام، هاينريش هاينه در ۱۷ فوريه ۱۸۵۶ در پاريس چشم از جهان فرو بست. او در اشعارش انتقادات سياسى و اجتماعى بسيارى مي نمود، و هميشه نسبت به تاثير آنها در دنياى واقعى ابراز نااميدى مى كرد. وي بيان مي دارد :: « نمى توان با منطق به شكار موش رفت؛ چرا كه به راحتى از دست قوى ترين فريب هاي شما مى گريزد».



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,


شعری از نیچه

  

1.

 

خوشم با کلام زنده:
او بر می جهد شادان،
فرو تنانه تعظیم می کند،
و در تلخ کامی نیز دوست داشتنی ست.
پر خون است رگانش
می تواند نفس تازه کند،خیز بردارد
و دلیرانه به گوش کَران نیز بخزد،
بپیچد در آن پر پر زند
و کاری کند کارستان
لیک او بس نازک آراست،
گاهی نا خوش، گاهی خوش.
می خواهید اندک زندگی ارزانی اش کنید؟
با خشونت لمس اش نکنید و نفشاریدش،
سبک و ظریف بر گیریدش
او از نگاه بد حتی، می میرد
بی شکل و مفلوک
بی جان و سرد کنجی می افتد،
لاشه ی خُردش به زشتی مسخ می گردد
و ویران
از مرگ و تباهی.
کلام مرده: چیزی پلشت
تلق و تلوقی نزار.
زنهار از پیشه های پلید
که واژه و کلام نغز را می میرانند!



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,


نیچه

 

 نيچه در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ در «روکن» واقع در لایپزیگ پروس به دنیا آمد. این روز مقارن با روز تولد فردریش ویلهلم چهارم، پادشاه وقت پروس بود. به یمن این مقارنت، پدر او که سالها معلم اعضای خاندان سلطنت بود، نام فرزند خود را فردریش ویلهلم گذاشت. نيچه در یکی از کتابهایش بيان مي دارد : این مقارنت به هر حال به نفع من بود؛ زیرا در سراسر ایام کودکی، روز تولد من با جشنی عمومی همراه بود .

 وی از سن چهار سالگی شروع به خواندن و نوشتن و از ۱۲ سالگی، شروع به سرودن شعر کرد. نیچه تحصیلات ابتدائي خود را  در مدرسهٔ پفورتا به پايان رسانيد و سپس، در دانشگاه بُن به تحصیل در رشته الهیات پرداخت. وي در سال ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را ( در نتیجه از دست دادن ایمانش به مسیحیت) رها كرد.  در سن ۲۳ سالگی، به خدمت نظام در جنگ فرانسه و پروس  فرا خوانده ‌شد و در سربازخانه به عنوان یک سوار کار ماهر شناخته می‌شد:   در اینجا بود که براي نخستین بار فهمیدم ، ارادهٔ زندگی برتر و نیرومندتر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ، اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است !
 نیچه از بیست و چهار سالگی ( یعنی از سال ۱۸۶۹تا ۱۸۷۹) به مدت ده سال به استادی کرسی واژه شناسی Philology کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب گرديد. در ۲۳ مارس، مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت نمود.   وي در سال ۱۸۶۹ شهروندی « پروسی» خود را لغو کرد و تا پایان عمر بی سرزمین ماند.   "لو آندره سالومه "دختر باهوش و خوش طینت یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناک ترین عشق نیچه تبديل شد. او می‌گوید : « من در مقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد»  و« از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم ».اینها نخستین جملاتی بود که نیچه در اولين ملاقاتش با سالومه بر زبان آورد. فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه، بحث و جدال و ناکامی عشقی اش، ده سال پایان عمرش را در جنون محض به سر برد و زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شد، آنقدر از سلامت ذهنی برخوردار نبود تا آن را به چشم خود ببیند.
سرانجام در سال ۱۸۷۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدید، مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن مسند استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری بر اثر سکته مغزی چشم از جهان فرو بست.




:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,


مارگوت بیکل

 مارگوت  بیکل  شاعر آلمانی ، و متخصص الهیات  و  گفتگو درمانی  است .

(از مارگوت بیکل زندگی نامه مشخصی وجود ندارد . من خیلی هم در اینترنت سرچ کردم و هم برخی از کتاب ها رو مطالعه مجدد کردم . اما زندگی نامه  کاملی از او نیافتم . فعلا" به همین  بیوگرافی کوتاه اکتفا می کنم . تا اگر به زندگی نامه کاملی رسیدم  حتما برای علاقه مندان این شاعر خوب آلمانی قرار   دهم .)



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته شده توسط میلاد در شنبه 25 آذر 1391برچسب:,


:: چهار شعر از آنتوان سنت اگزوپری
:: آنتوان دو سنت‌اگزوپری
:: شعری از تئوفیل گوتیه
:: تئوفیل گوتیه
:: شعری از آلفونس دو لامارتین
:: آلفونس دو لامارتین
:: دو شعر از آلفرد دو موسه
:: آلفرد دو موسه
:: شعری از ویکتور هوگو
:: ویکتور هوگو
:: شعری از هاینرش هاینه
:: هاينريش هاينه
:: شعری از نیچه
:: نیچه
:: پنج شعر از مارگوت بیکل
:: مارگوت بیکل
:: دوشعر از برتولت برشت
:: برتولت برشت
:: چهار شعر از هرمان هسه
:: هرمان هسه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد




به وبلاگ من خوش آمدید

:: :: قالب وبلاگ
:: قالب
:: صفاکده ( شعر )
:: شعر و متن کردی
:: الهه ی الهام ( انجمن ادبی )
:: کلک خیال
:: لغت نامه فارسی
:: چهار پاره و غزل
:: پرواز بر بلندای آسمان عشق خدایی
:: خواب ستاره
:: عاشقانه ها
:: کوچه های بی بهار
:: دفتر شعر جوان
:: ردیاب ماشین
:: جلوپنجره اریو
:: اریو زوتی z300
:: ازدواج موقت
:: جلو پنجره ایکس 60
:: امن ترین درگاه پرداخت اینترنتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مشاعره و آدرس milad59.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا



:: <-ArchiveTitle->

صفحه نخست | ایمیل ما | آرشیو مطالب | لینك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By blogfa.com Copyright © 2009 by milad59
Design By : wWw.payamblog.com